در انتظار ورود فرشته نازي كه بهشت خدا رو ترک مي كنه و زمینی مي شه.

براي پنج شنبه قرار بود براي دختر عزيزمون تولد بگيريم اما بخاطر سرماخوردگي شديدي كه من گرفتم و راهي بيمارستان شدم نتونستم براي عزيز دلم تولد بگيرم و خاله سهيلا اومد روژين رو برد خونه خاله اكرم و اونجا خودشون جشن گرفتند . بهش خوش گذشته بود. عشق من، دنياي مامان و بابايي تولدت مبارك   ...

امروز روز تولد دليل زندگيمونه . عزيز دلم امروز تقريبا يك ساعته كه رفته توي 12 سالگي . دختر عزيزم ، نور چشم من و بابايي تولدت مبارك . نفس مامان و بابايي خودت رو براي جشن آخر هفته آماده كن . خيلي دوست دارم عاشقتم   ...

پنج شنبه رفتيم تولد نسترن 24 سالش تموم شد و رفت توي 25 سالگي اشالله كه مباركش باشه ...

پنج شنبه تولد آناهيتا بود و يه تولد بچه گانه كه مامان آنا همه دوستاش رو دعوت كرده بود وقتي رفتيم  با ديدن اتاق روژين غافلگير شده بوده تمي كه آناهيتا انتخاب كرده بود فروزن بود  كه لباسهاي السا رو پوشيده بود و همه چيز  خيلي جالب و با مزه بود . همه بچه ها فيلشون ياد هندستون كرده بود . روژين و پريا هم كه تولدشون نزديك بود به ماماناشون گير داده بودند كه اينجوري تولد بگيرن . روژين عزيزم  ايشاله كه تولد خودت اميدوارم هميشه لباتو خندون ببينم   ...